ضرب المثلهای ایلامیان
(برگرفته از کتابی با همین عنوان از آقای علی محمد سهراب نژاد)
ضرب المثل: |
يهتيم ئهگر شانس بياشتا باوگي نيهمرد
|
ترجمه: |
يتيم اگر شانس مي داشت، بابايش نمي مرد
|
توضیح: |
تأکيد بر بداقبالي وبدبياري
|
ضرب المثل: |
يه کي ئهرا ههفت گيرس يه کي ئهرا ههفتا
|
ترجمه: |
يکي براي هفت گريه کرد يکي براي هفتاد
|
توضیح: |
کنايه از شدت و حرص وطمع
|
ضرب المثل: |
يه کي باري رازيانه بو ده دل ژان مرد
|
ترجمه: |
يکنفر بارش رازيانه بود از درد دل مرد
|
توضیح: |
از امکانات خود به گاه بي نياز بي بهره بودن
|
ضرب المثل: |
يه کي بوش و يهکي بشنهو
|
ترجمه: |
يکي بگو يکي بشنو
|
توضیح: |
اين که متکلم وحده بود و به ديگران بايد فرصت اظهار نظر داد
|
ضرب المثل: |
يه کي خاسه خالوو ئهلياسه
|
ترجمه: |
يکي خوب است خالو الياس است
|
توضیح: |
اين از آن بدتر
|
ضرب المثل: |
يه کي ده بيکاري مو بژانگ خوهي دئلکهني
|
ترجمه: |
يکي از بيکاري مژههاي خود را مي کند
|
توضیح: |
اين که خيلي از کارهاي نابجا و بي مورد حاصل بيکاري است
|
ضرب المثل: |
يه کي ده مال خوهي نهزانس تهله بکهي چگهي مالهيله وت م ئاش کهم
|
ترجمه: |
يکي در خانه خودش قيماخ-غذايي مرکب از آرد و آب- نمي دانست درست کند به خانه ديگران مي رفت وميگفت من پلو مي پزم
|
توضیح: |
بي هنري که ادعاي هنر مي کرد
|
ضرب المثل: |
يهکي ده نال دهي يهکي ده بسمار
|
ترجمه: |
يکي برنعل ويکي برميخ مي زد
|
توضیح: |
تشتت آرا و اختلاف نظر
|
ضرب المثل: |
يه کي ريي وه ئابادي نيان ههوال کهيخودا پرسي
|
ترجمه: |
يکي را به ده راه نمي دادند خانه کدخدا را مي پرسيد
|
توضیح: |
ور خود کري از نوا چرا مي پرسي اگر کافري از خدا چرا مي پرسي
از خانه کدخدا چرا مي پرسي زان پس که تو راه نداند به ده
|
ضرب المثل: |
يه کي شهيتان و يه کي رهحمان
|
ترجمه: |
يکي شيطان شود و يکي رحمان
|
توضیح: |
کنايه از کوتاه آمدن،فيصله دادن به مسئله اي
|